جدول جو
جدول جو

معنی صورت هادان - جستجوی لغت در جدول جو

صورت هادان
انجام دادن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صورت دادن
تصویر صورت دادن
انجام دادن، کاری را به پایان رساندن، چیزی را به صورت و شکلی درآوردن، شکل دادن
فرهنگ فارسی عمید
(خوا / خا تَ)
چیزی را صورت چیزی دادن و آنرا بشکل وی در آوردن. مبدل ساختن:
آب خوش را صورت آتش مده
اندر آتش صورت آبی منه.
مولوی.
، در تداول عوام، انجام دادن کاری را. کاری را پایان دادن. معامله ای را خاتمه بخشیدن، دادن سیاهۀ دخل یا خرج. فهرستی از ارقام جزء نوشتن و به کسی دادن. رجوع به صورت حساب شود.
- صورت دادن کار دختری را، مهر از وی برگرفتن. بکارت او را برداشتن.
- صورت دادن کار زن را، آرمیدن با وی. با او هم بستر شدن:
بدو گفتم تو صورت را نکو گیر
که من صورت دهم کار خود از زیر.
ایرج میرزا
لغت نامه دهخدا
تصویری از صورت دادن
تصویر صورت دادن
مبدل ساختن، آنرا بشکل وی در آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صورت دادن
تصویر صورت دادن
((~. دَ))
انجام دادن، عمل کردن
فرهنگ فارسی معین
پاره کردن چیزهایی مثل کاغذ و پارچه
فرهنگ گویش مازندرانی
بلع نمودن، پایین فرستادن از گلو، مجازا به معنای مال کسی
فرهنگ گویش مازندرانی
نشانه و اثر چیزی را پاک کردن
فرهنگ گویش مازندرانی